بیوگرافی سارتر ؛ از سیمون دوبوار تا چگوارا

بیوگرافی سارتر

ژان پل سارتر یکی از بزرگ‌ترین فیلسوفان تاریخ است. سارتر نه تنها فیلسوف بلکه نمایش‌نویس، داستان‌نویس، روزنامه‌نگار و سیاست‌پیشه نیز بود. او نماینده‌ی بارز یکی از بینش‌های فلسفی مهم، یعنی اگزیستانسیالیسم، است. آشنایی با شرح احوال و زندگی‌نامه‌ی ژان پل سارتر تأثیر بسیاری بر فهم بهتر آراء فلسفی او دارد. منبع اصلی آن‌چه در مورد بیوگرافی سارتر در دست است، زندگی‌نامه‌ی خودنوشت او با نام «کلمات» نگاشته شده در سال 1964 است. در این نوشته قصد داریم تا مرور مختصری بر بیوگرافی سارتر داشته باشیم.

بحث در باب بیوگرافی سارتر را با تولد او و زندگی‌ای که در کودکی داشت آغاز می‌کنیم.

سارتر در 21 ژوئن سال 1905 در محله‌ی شانزدهم پاریس به دنیا آمد. ظاهراً او یک ماه دیرتر از معمول به دنیا آمده است.

مادر سارتر، که در زمان تولد او در حدود 20 سال سن داشته، ماری شوایتزر نام داشت. پدربزرگ مادری، شارل شوایتزر، عموی آلبرت شوایتزر، متفکر دینی و موسیقی‌شناس معروف است. ماری پسر خود را «پولو» صدا می‌زد و او را تنها دارایی خود می‌دانست.

پدر سارتر ژان بتیست در زمان تولد سارتر 31 سال داشت. او در اصل یک پزشک روستایی بود اما در حدود 15 ماه پس از تولد سارتر هنگامی که در نیروی دریایی در حال انجام خدمت بود بیمار شده و درگذشت.

پس از مرگ ژان بتیست، همسر بیوه‌ی وی، شاید به سبب ناتوانی در تأمین معاش، به خانه‌ی پدری خویش بازگشت و سارتر را نیز به همراه خود برد.

آموزش شارل، پدر ماری شوایتزر، در زمینه‌ی مذهب پروتستان بود. در حقیقت شارل قرار بوده که کشیش پروتستان شود، لیکن پس از اخراج او از مدرسه‌ی ویژه‌ی دینی به خاطر رابطه‌اش با یک زن، در نهایت وی معلم زبان آلمانی شد. در حقیقت شارل نمونه‌ی کامل یک بورژوای بافرهنگ و یک جمهوری‌خواه فرانسوی در اواخر قرن نوزدهم بود. شارل یکی از افرادی است که تأثیر بسیار بر سارتر داشته است. خودِ سارتر در خاطرات خودنوشت خود، کتاب «کلمات»، می‌گوید که شارل از سر خودخواهی و احساس مالکیت او را در خانه نگه می‌داشته است.

مادربزرگ مادری سارتر، لوییز گیلمن نام داشت. ظاهراً لوییز زن بسیار مهربانی بوده و سارتر از او خاطرات خوبی در ذهن داشته است.

بیوگرافی سارتر
پرتره‌ی سارتر | بیوگرافی سارتر

ازدواج مجدد مادر سارتر

یکی از موضوعات مهم قابل ذکر در بیوگرافی سارتر ازدواج مجدد مادر او نقش ناپدری او بر زندگی‌اش است. نقش ازدواج مجدد ماری یکی از وقایعی است که ظاهراً تأثیر بسیار بر سارتر داشته است. ماری در سال 1917 با ژوزف مانسی، مردی که از پیش به او علاقه‌مند بوده، ازدواج کرد. ژوزف مهندسی بود که پس از یافتن یک حرفه‌ی مناسب، ماری را با خود به لاروشل برد. سارتر در ابتدا نزد مادربزرگ خود ماند، اما اندکی بعد او نیز به خانه‌ی ناپدری خود در لاروشل نقل مکان کرد.

سارتر علاقه‌ای به ناپدری خود نمی‌داشته است. او خود در مورد ژوزف می‌گوید: «این آدم از قماش همان مردانی بود که من یک عمر علیه آن‌ها نوشته‌ام». او سال‌های زندگی با ژوزف را سخت‌ترین سال‌های زندگی خود می‌داند.

تحصیلات سارتر

بیوگرافی سارتر | سارتر تا پیش از رفتن به لاروشل به مدرسه نرفت. ظاهراً شارل، پدر بزرگ سارتر، خود تصمیم گرفته بود تا تعلیم او را بر عهده بگیرد. سارتر تا پیش از یازده سالگی ساعات بسیاری از شبانه‌روز را در کتاب‌خانه‌ی بزرگ پدربزرگ‌اش سپری می‌کرد. در همین سال‌های کودکی او کتاب‌های بی‌خانمان هکتور مالرو، مادام بواری  گوستاو فلوبر، نوشته‌های ولتر و … را خواند.

سرانجام سارتر برای اولین بار در لاروشل برای تحصیل به مدرسه رفت. ژوزف مانسی علاقه داشت تا سارتر نیز همانند خود او یک مهندس شود، اما سارتر در مدرسه به دروس مربوط به ریاضیات علاقه‌ی چندانی نشان نمی‌داده است.

در سال 1920 سارتر برای تحصیل در دبیرستان هانری چهارم به پاریس بازگشت و پس از آن وارد مدرسه‌ی لویی لوگران شد. دانش‌آموزان این مدرسه عموماً رتبه‌های بالای آزمون‌های ورودی مدارس عالیه را داشتند.

در سال 1924 سارتر وارد مدرسه‌ی نورمال سوپریور شد و تا سال 1928 در آن مدرسه به تحصیل فلسفه و ادبیات پرداخت. نورمال سوپریور دانش‌آموزان خود را برای شرکت در امتحان آگرگاسیون آماده می‌کرد. افرادی که در این امتحان موفق می‌شدند، صلاحیت تدریس پیدا می‌کردند و نسبت به دیگر معلمان نیز حقوق بیش‌تر و ساعات کاری کم‌تری داشتند. سارتر در سال 1928 برای نخستین بار در امتحان آگرگاسیون شرکت کرد اما در آن سال نتوانست در آن آزمون موفق شود. پس از آن او برای بار دوم در سال 1929 مجدداً در آگرگاسیون شرکت کرد و این بار با کسب رتبه‌ی نخست موفق شد. دوست و همراه سارتر سیمون دوبوار نیز در همین سال رتبه‌ی دوم این آزمون را کسب نمود.

آشنایی سارتر با سیمون دوبوار یکی از مهم‌ترین وقایع زندگی هر دوی آنان بود. این دو تا آخر عمر با یک‌دیگر بودند، اگر چه  هرگز ازدواج نکردند.

رابطه‌ی سارتر و سیمون دوبوار

نمی‌توان از بیوگرافی سارتر گفت از دوبوار نامی نبرد. سیمون دوبوار یکی از فلاسفه‌ی به‌نام فرانسه است. اغلب دوبوار را به سبب فعالیت‌های او در زمینه‌ی فمینیسم و انتشار کتاب معروف‌اش با عنوان «جنس دوم» می‌شناسند. سیمون دوبوار بخش‌های بسیاری از زندگی‌نامه‌ی خودنوشت خود را به ارتباط‌اش با سارتر اختصاص داده است. برخی از نامه‌های سارتر به سیمون دوبوار در «نامه‌هایی به کاستُر» منتشر شده‌اند. کاستُر نامی بود که سارتر برای خطاب‌کردن دوبوار انتخاب کرده بود  و معنای لغوی آن سمور آبی است. سارتر دوبوار را ناقد واقعی کارهای خود می‌دانست.

شاید مشهورترین نکته در مورد رابطه‌ی این دو در آن باشد که سارتر و دوبوار بدین سبب که آداب ازدواج را امری بورژواگونه می‌دیدند، هرگز حاضر نشدند تسلیم آن شوند. رابطه‌ی این دو با یک‌دیگر شکلی جدید و جالب از رابطه‌ی بین دو فرد را به نمایش گذاشت. این نوع رابطه حتی در آن زمانِ فرانسه نیز امری عادی نبود. زمانی که آنان مشغول به تدریس در آموزش و پرورش شدند، اولیای دانش‌آموزان از افشای نوع ارتباط این دو ناراضی بودند.

بعد از مرگ مادربزرگ سارتر ارثیه‌ای به او رسید. سارتر تصمیم گرفت بخش زیادی از این ارثیه را صرف جهان‌گردی با دوبوار نماید. این دو سفرهای طولانی‌ای به نقاط مختلف جهان نظیر یونان، آلمان، ایتالیا، مراکش، مصر، اسرائیل و … داشتند.

اگرچه سیمون دوبوار یکی از نمایندگان مشهور فمینیسم است، با این حال دوستی او با سارتر نتوانست بر تفکرات مردسالارانه‌ی سارتر تأثیر چندانی بگذارد.

بیوگرافی سارتر
نقاشی‌ای از سارتر و سیمون دوبوار | بیوگرافی سارتر

رابطه‌ی سارتر با پل نیزان و ریمون آرون

بحث در باب بیوگرافی سارتر را با رابطه‌ی او با پل نیزان ادامه می‌دهیم. پل نیزان یکی از دوستان نزدیک سارتر در دبیرستان بود. این دو علائق فرهنگی و ادبی مشترک بسیاری داشتند، اما می‌توان گفت که پس از مدتی علائق و فعالیت‌های سیاسی نیزان از سارتر فاصله گرفت. این دو تا آخر عمر با یک‌دیگر دوست بودند. نیزان، نویسنده‌ی کتاب‌هایی مانند آنتوان بلویه، عدن عربی، سگ‌های نگهبان و …، سرانجام در سال 1940 در حوالی دانکرک در نبرد با ارتش نازی کشته شد.

ریمون آرون دوست مشترک سارتر و نیزان بود. آرون نیز در اکونرمال سوپریور و در رشته‌ی فلسفه تحصیل کرده است. آرون با معرفی هوسرل و پدیدارشناسی به سارتر، تأثیری کلیدی بر شکل‌گیری فلسفه‌ی او داشته است. با این حال گرایشات سیاسی سارتر و آرون با یک‌دیگر فاصله‌ی بسیار داشت. آرون یکی از طرف‌داران سرمایه‌داری لیبرال بود.

یکی از دیگر دوستان مشهور سارتر آلبرتو جاکومتّی، مجسمه‌ساز به‌نام سوئیسی بود. سارتر تا آخر عمر این هنرمند بزرگ، یعنی تا سال 1966 دوستی خود را با وی حفظ نمود.

رابطه‌ی سارتر و آلبر کامو

زندگینامه سارتر | اختلاف بین سارتر و آلبر کامو، یکی از مشهورترین اختلافات بین دو فیلسوف و نویسنده در تاریخ زندگی فلاسفه است. یکی از بزرگ‌ترین علل اختلاف بین این دو، مسئله‌ی استقلال الجزایر بود. سارتر به همراه برخی دیگر از روشن‌فکران فرانسوی نظیر سیمون دوبوار، مارگریت دوراس، موریس بلانشو و … موافق استقلال الجزایر بودند.

سارتر برای دفاع خود از استقلال الجزیره هزینه‌ی نسبتاً زیادی پرداخت کرد، تا جایی که حتی مجبور شد پس از دو سوءقصد از جانب موافقین استعمار الجزایر، مجبور به ترک آپارتمان خود شود. جالب این‌جاست که آلبر کامو که خود اصالتاً الجزایری بود، با استقلال این کشور مخالف بود. آلبر کامو از حقوق فرانسویان در الجزیره دفاع می‌کرد. ظاهراً این دو پیرامون برخی مسائل دیگر، مانند مسائل عاطفی، نیز با یک‌دیگر مشکلاتی داشته‌اند.

بیوگرافی سارتر
سارتر، کامو، سیمون دوبوار در یک عکس | بیوگرافی سارتر

خدمت سربازی ژان پل سارتر

سارتر پیش از آن‌که بتواند به عنوان استاد مشغول تدریس فلسفه شود، می‌بایست نخست دوران خدمت سربازی را پشت سر می‌گذاشت. اگرچه سارتر از نظر بینایی مشکل داشت و چشم چپ او تقریباً نابینا بود، با این حال به علت کم بودن نیروی نظامی از خدمت سربازی معاف نگشت. او در سال 1931 به ارتش پیوست و در سال 1940 اسیر شد. خوشبختانه دوران اسارت سارتر زیاد طولانی نشد و یک سال بعد او به فرانسه بازگردانده شد. پس از آن سارتر وارد واحد نقشه‌برداری شد. افسر آموزش‌دهنده‌ی او در این واحد همان ریمون آرون دوست سارتر بود.

مرگ پدربزرگ و پدرخوانده‌ی سارتر

شارل، پدربزرگ مادری سارتر در سال 1935 در 91 سالگی درگذشت. در این زمان سارتر دچار مشکلات روانی نسبتاً جدی بود، به گونه‌ای که حتی به خودکشی فکر می‌کرد.

ده سال بعد، یعنی در سال 1945، پدرخوانده‌ی سارتر درگذشت. پس از این اتفاق سارتر آپارتمانی در خیابان بناپارت، در نزدیکی کلیسای سن‌ژرمن دوپره، اجاره کرد و در آن خانه به همراه مادر خود که اکنون 60 سال داشت زندگی کرد. سارتر تا سال 1962 در آن خانه ماند. هفت سال بعد مادر سارتر در سال 1969 درگذشت.

گرایش دینی سارتر

سارتر از همان آغاز نوجوانی، اگرچه با یک تربیت کاتولیک بزرگ شده بود، به الحاد روی آورد. پدربزرگ سارتر پروتستان و مادربزرگ او کاتولیک بودند. پدربزرگ سارتر اگرچه به همسر خود اجازه داده بود که سارتر را مطابق با اصول دینی خود، یعنی کاتولیک تربیت کند، با این حال در فرصت‌های بسیار به تحقیر و انتقاد از مذهب کاتولیک می‌پرداخت. شاید از همین‌جا بود که برای سارتر کم‌کم آشکار شد که هیچ‌یک از آن دو حقیقت را نمی‌دانند. بی‌خدایی سارتر نتیجه‌ای بود که آثارش تقریباً در تمام نوشته‌های او مشاهده می‌گردد.

گرایش سیاسی سارتر

سارتر به شدت مخالف سرمایه‌داری بود و تنها شکل مناسب برای سیستم اقتصادی دنیای مدرن را نوعی سوسیالیسم می‌دانست. او پس از آزادی از اسارت به‌صورت پنهانی به جنبش مقاومت پیوست. او در حدود سال 1941 به همراه دوبوار، موریس مرلوپونتی، ژان و دومینیک دوسانتی و برخی دیگر گروهی با عنوان «سوسیالیسم و آزادی» را تشکیل داد. سارتر مدتی درگیر فعالیت علیه سیاست استعماری فرانسه در هندوچین بود. او در مورد مسئله‌ی الجزایر نیز موضع‌گیری خاص خود را داشت و چنان‌که گفتیم یکی از بزرگ‌ترین اختلافات او و آلبر کامو از همین مسئله ناشی شده بود.

سارتر بر خلاف بسیاری از نزدیکان خود، سال‌های بیش‌تری باور خود به کمونیسم را حفظ نمود. اگرچه سارتر جسته و گریخته مخالفت خود را با سیاست‌های روسیه نشان می‌داد و به ظاهر در سال 1956 به طور کامل از آن جدا شد، با این حال او حتی تا سال 1961 هم هنوز یک کمونیست بود. سارتر باور داشت که اتحاد جماهیر شوروری می‌تواند و می‌خواهد زمینه‌ی انقلاب جهانی را فراهم سازد. او شوروری آن زمان را صلح‌طلب و آمریکا و غرب را خواهان جنگ می‌دید.

با این حال وقایعی نظیر اشغال مجارستان در سال 1956، سارتر را تا حدی متحول کرد تا جایی که او در گفت‌وگویی با نشریه «اکسپرس» حمله‌ی ارتش پیمان ورشو را به مجارستان به شدت محکوم نمود. لازم به ذکر است که گسست سارتر از کمونیسم شوروری به هیچ وجه باعث نشد تا او آرمان‌های سوسیالیستی خود را کنار بگذارد. افزون بر این‌ها سارتر در مورد استعمار ویتنام توسط فرانسه نیز موضع‌گیری خود را داشته است.

بیوگرافی سارتر
سارتر، دوبوار و چه‌گوارا در کنار هم | بیوگرافی سارتر

سارتر و جنبش دانشجویی دهه‌ی 60

سارتر در جنبش دانشجویی دهه‌ی 60 نیز فعالیت نسبتاً پررنگی داشته. در سال 1969 او مقاله‌ای تحت عنوان «کمونیست‌ها از انقلاب هراسان ‌اند» نوشت تا در آن بیان کند که این کمونیست‌ها بودند که باعث شدند دانشجویان از انقلاب دلسرد شوند و شکست بخورند. در همین سال او به همراه فوکو به فعالیت سیاسی می‌پرداخت و رابطه‌ی دوستانه‌ای بین این دو شکل گرفته بود. در همین سال‌ها بود که او و دوبوار در حال تظاهرات خیابانی به نفع جنبش دانشجویی موقتاً بازداشت شدند.

سارتر به همراه دوبوار در سال 1967 به مصر و اسرائیل سفر کردند. سارتر تلاش می‌کرد تا ضمن حمایت از موجودیت اسرائیل، از حقوق پایمال شده‌ی مردم فلسطین دفاع نموده و موانع سد راه صلح را آشکار سازد.

بیوگرافی سارتر
تصویری از سارتر و فوکو در کنار هم | بیوگرافی سارتر

نگاهی به آثار سارتر

همان‌طور که ذکر شد، سارتر یکی از نمایندگان بارز فلسفه‌ی اگزیستانسیالیسم است. کتاب های سارتر عمدتاً به شکل رمان، داستان و نمایش‌‎‌نامه بوده‌اند. سارتر به زیاد نوشتن شهره است. زمانی که هنوز نوجوان بود، چند رمان و داستان به نگارش درآورد. «عیسای دوست‌داشتنی» و «فرشته‌ی بیماری» نام برخی از نوشته‌های او در کودکی هستند.

نخستین اثر مهم چاپ شده‌ی سارتر «تهوع» نام دارد. این اثر در سال 1938 به چاپ رسید و پس از مدت کوتاهی به موفقیت بسیار دست یافت. این اثر در سال 1950 جزو شش کتاب برتر فرانسوی در نیمه‌ی اول قرن بیستم شناخته شد. البته تهوع اولین اثر چاپ شده به صورت کتاب از سارتر است. پیش از آن سارتر آثار دیگری در قالب‌های دیگر، همانند مقاله به چاپ رسانده بود.

اثر مشهور دیگر سارتر یک مجموعه داستان کوتاه با عنوان «دیوار» است. این کتاب در سال 1939 به چاپ رسیده. بخشی از این کتاب توسط نویسنده‌ی معروف ایرانی، صادق هدایت، ترجمه شده است.

یکی از نمایش‌نامه‌های معروف سارتر به نام «مگس‌ها» در سال 1943 به چاپ رسید. در همین سال بود که دیگر کتاب مشهور سارتر، یعنی «هستی و نیستی» به انتشار رسید و او کتابی با نام «تأمل‌هایی درباره‌ی مسئله‌ی یهود» نوشت که آن را در سال 1946 منتشر کرد.

نمایش‌نامه‌ی معروف دیگر سارتر با عنوان «درِ بسته» در سال 1945 منتشر شد و در همان سال نیز در پاریس بر صحنه رفت. دیالوگ مشهور «دوزخ همان دیگران‌اند»، مرتبط با همین نمایش‌نامه است. در همین سال سارتر ماهنامه‌ی «عصر جدید» را بنیاد نهاد. مقالاتی که او در این ماهنامه منتشر کرد، بعدها با عنوان «ادبیات چیست؟» منتشر شدند.

 یک سال بعد سارتر نمایشنامه‌های «روسپی بزرگوار» و «مرده‌های بی کفن و دفن» را نوشت.

در سال 1946 سارتر تحقیقی در مورد شارل بودلر منتشر کرد. این اثر را به عنوان نخستین نمونه‌ی روانکاوی اگزیستانسیالیستی به شمار می‌آورند.

یکی از نمایشنامه‌های سیاسی سارتر با نام «دست‌های آلوده» در سال 1948 منتشر شد. در این نمایشنامه انتقاد تندی نسبت به خشونت‌طلبی کمونیست‌ها ارائه شده بود و شاید به همین سبب سارتر پس از انتشار آن مورد حمله‌ی روشنفکران کمونیست قرار گرفت.

سارتر سخنرانی بسیار معروفی در سال 1946، درباب اگزیستانسیالیسم دارد که تحت عنوان «اگزیستانسیالیسم و اصالت بشر» به چاپ رسیده است. در این سخنرانی او به تشریح دیدگاه خود در مورد اگزیستانسیالیسم و رد سوءبرداشت‌ها از این مفهوم می‌پردازد.

یکی دیگر از آقار مهم سارتر «ادبیات چیست؟» نام دارد. او این مقاله‌ی طولانی را در سال 1947 به نگارش درآورد. در همین سال سارتر نمایش‌نامه‌ی «دست‌های آلوده» یا «جنایت مشتاقانه» را نوشت.

سه نمایشنامه‌ی دیگر سارتر در دهه‌ی 1950 نوشته شدند. این سه نمایشنامه «شیطان و خدا» (1951)، «کین» (1952) و «نکراسوف» (1955)، نام داشتند.

در سال 1958 سارتر آخرین نمایش‌نامه‌ی مهم خود، با عنوان «زندانیان آلتونا» را نوشت. این نمایش‌نامه یک سال بعد اجرا و با موفقیت بسیار مواجه شد.

سارتر در سال 1960 یکی از دشوارفهم‌ترین آثار خود با عنوان «نقد خرد دیالکتیکی» را منتشر کرد. سارتر نگارش این اثر را از 3 سال پیش آغاز کرده بود.

همان‌طور که پیش‌تر گفته شد سارتر زندگی‌نامه‌ی خودنوشت خود را در سال 1963 با عنوان «کلمات» به چاپ رساند.

بیوگرافی سارتر
تصویری از سارتر و دوبوار در لیتوانی | بیوگرافی سارتر

رد جایزه‌ی نوبل از سوی سارتر

در سال 1964 جایزه‌ی نوبل ادبیات به سارتر تعلق گرفت، اما او از قبول این جایزه امتناع ورزید. او پیش از آن هم در سال 19458 از پذیرش نشان لژیون دونور دولت فرانسه خودداری کرده بود. او خود می‌گوید، از این‌که در مقام نویسنده تبدیل به یک مقام رسمی شود گریزان است. با این حال برخی بر این باورند که او به این علت از دریافت جایزه‌ی نوبل خودداری نموده که این جایزه پیش از او به آلبر کامو تعلق گرفته است. خود او اشاره می‌کند که اگر این جایزه را در سال‌های جنگ الجزایر به او می‌دادند او می‌پذیرفت. این سخن احتمال صحت فرضیه ذکرشده را بالا می‌برد.

به هر صورت در جریان الجزایر این کامو بود که جانب دولت فرانسه را گرفت و هم او بود که در همان سال‌ها برنده‌ی جایزه‌ی نوبل شد! ممکن است سارتر بدین سبب جایزه‌ی نوبل را قبول نکرده، تا اعتراض خود را به سیاست‌های فرانسه در قبال الجزایر بارزتر سازد.

سال‌های پایانی زندگی سارتر

به بخش انتهایی بیوگرافی سارتر می‌رسیم. سارتر در سال‌های پایانی زندگی خود تقریباً نابینا شده بود. دوبوار و بنی‌ لوی، دخترخوانده‌ی سارتر، بیش از هر کسی از او پرستاری می‌کردند. دوبوار برای او کتاب می‌خواند و به سبب علاقه‌ی بسیار سارتر به سینما، فیلم‌هایی را که سارتر قادر به تماشای آن‌ها نبود را برای‌اش تعریف می‌کرد. بنی‌ لوی نیز مسئولیت تایپ سخنان او را بر عهده داشت.

متأسفانه سارتر در طول 75 سال زندگی خود بسیار شکسته شد، به گونه‌ای که در سال‌های پایانی زندگی خود صد ساله می‌نمود. او در سال‌های واپیسن زندگی خود به مصرف مشروبات الکلی روی آورد و شاید علت از کار افتادن کبد او، یعنی علت اصلی مرگ‌اش، هم همین افراط در نوشیدن الکل بود. سرانجام سارتر در 20 مارس سال 1980 در بیمارستان بروسایی بستری شد. او در 15 آوریل سال 1980 به علت از کار افتادن کبد و پس از دو روز اغما درگذشت.

جسد او در روز 19 آوریل در گورستان مونپارناس دفن شد. تشییع جنازه‌ی سارتر یکی از مشهورترین تشییع جنازه‌های تاریخ است. مشهور است که بیش از 50 هزار نفر در این مراسم شرکت کردند. سیمون دوبوار همراه همیشگی سارتر درباره‌ی مرگ او می‌گوید: «دقیقه‌ای کنار جسم بی‌جان‌اش نشستم، می‌دانستم که دیگر یک‌دیگر را نخواهیم دید».

بیوگرافی سارتر
تصویر مزار سارتر و دوبوار در گورستان مون‌پارناس فرانسه | بیوگرافی سارتر

منابع مورد استفاده برای بیوگرافی سارتر

  • سارتر که می‌نوشت، بابک احمدی، نشر مرکز، تهران، 1394.
  • ژان پل سارتر، جدیت باتلر، ترجمه خشایار دیهیمی، نشر ماهی، تهران، 1381.
  • سارتر، فیلیپ تودی و هاوارد رید، ترجمه روزبه معادی، نشر شیرازه، تهران، 1378.
  • فلسفه‌های اگزیستانس، علی اصغر مصلح، سازمان انتشارات پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه‌ی اسلامی، تهران، 1387.
  • فلسفه فرانسه در قرن بیستم، اریک متیوز، ترجمه محسن حکیمی، انتشارات ققنوس، تهران، 1378.

لینک دوره‌ی کتاب اگزیستانسیالیسم و اصالت بشر