نگاهی به معروف‌ترین نقاشی‌های سالوادور دالی

سالوادور دالی با نام کامل سالوادور فیلیپه ژاسینتو دالی دونمک یکی از پرآوازه‌ترین نقاشان در طول تاریخ نقاشی در سراسر جهان است. او بیشتر به‌خاطر نقاشی‌هایی که به سبک سورئالیسم کشیده، به شهرت رسیده و معروف‌ترین آثار سالوادور دالی به‌سبک سورئالیسم یا فراواقع‌گرایی هستند. سالوادور دالی علاوه‌بر نقاشی به مجسمه‌سازی، طراحی پوستر، عکاسی و فیلم‌سازی هم می‌پرداخت، اما در این نوشتار تنها به معروف‌ترین نقاشی‌های سالوادور دالی خواهم پرداخت و البته پیش از آن نگاهی مختصر به سورئالیسم خواهم داشت.

آشنایی مختصر با سورئالیسم

سورئالیسم، که خلاف باور رایج تنها یک سبک هنری نیست، متمرکز بر دیدی جدید به جهان است، دیدی که تمامی قواعد و اصول رایج را که به‌ظاهر «واقعیت» شناخته می‌شوند، به چالش می‌کشد و این شامل سایر حوزه‌ها مانند سیاست هم می‌شود. جنبش سورئالیسم بعد از جنگ جهانی اول شکل گرفت و واکنشی به فلاکت‌های ناشی از آن بود. سورئالیست‌ها در تلاش بودند تا با استفاده از ادبیات و هنر دنیایی جدید را، فارغ از مفاهیم پوسیده‌ی قراردادی، خلق کنند و انسان‌ها را از یوغ سیاست‌مدارانی که جنگ‌افروزی می‌کنند برهانند.

سالوادور دالی اگرچه از بسیاری جنبه‌ها به سورئال‌ها نزدیک بود، به‌علت سرسپردگی به کشوری مانند آمریکا، از سوی بزرگان این جنبش، به‌ویژه آندره برتون طرد شد و بعد از مدتی جزو این جنبش دانسته نمی‌شد.

معروف‌ترین آثار نقاشی سالوادور دالی

1- نقاشی تداوم حافظه (La persistance de la mémoire)

نقاشی های معروف سالوادور دالی
نقاشی های معروف سالوادور دالی

تداوم حافظه نه‌تنها یکی از معروف‌ترین نقاشی‌های سالوادور دالی، که یکی از شناخته‌شده‌ترین و بهترین نقاشی‌های سورئال است. در تابلوی تداوم حافظه شاهد سه عنصر اصلی هستیم: در پلان اول نقاشی ساعت‌های منعطف و نرم و قسمتی از صورت یک انسان و در پلان دوم نقاشی منظره‌ای شامل صخره‌ها و دریا.

آن‌چه بیش از هر چیز در تابلوی تدام حافظه اثر سالوادور دالی به‌چشم می‌آید، حالت غیرعادی ساعت‌هاست؛ ساعت‌هایی که تحت تأثیر نیروی جاذبه به سمت زمین کشیده شده‌اند و همچون جسمی نرم و انعطاف‌پذیرند.

حالت غیرعادی ساعت‌ها در تابلو، تصویر غالب از زمان را زیر سوال می‌برد و به‌همین‌علت بعضی از منتقدان این تابلو را تحت‌تأثیر نظریه‌ی نسبیت اینشتین می‌دانند، هرچند خود دالی این تفسیر را رد کرده و اظهار کرده حالت ساعت‌ها برگرفته از فرم پنیر کامامبر درحال ذوب‌شدن زیر نور خورشید است. به هر روی آن چه بدیهی‌ست دالی در این تابلو تصور ما از واقعیت قواعد فیزیک را به چالش کشیده است.

از آن‌جا که تابلوهای سورئالیستی سالوادور دالی در فضایی رویامانند تصویر شده‌اند، می‌توان گفت نقاش در این تابلو به‌نوعی بر برهم‌خوردن آن‌چه ما به‌عنوان قواعد زمان در ذهن داریم، در دنیای رویا اشاره دارد. سالوادور دالی از ساعت‌های منعطف در تابلوهای دیگری مثل تابلوی «ساعت‌های نرم» در سال 1931 هم استفاده کرده است.

یکی از دیگر نکات جالب‌توجه در نقاشی تداوم حافظه هجوم مورچه‌ها به ساعت سمت چپ و پایین نقاشی‌ست. مورچه‌ها در آثار دالی نمادی از زوال و نابودی هستند و هجوم‌شان به ساعت، نمادی از زمان، آن را به لاشه‌ای رو به فساد و خورده‌شدن توسط مورچه‌ها تبدیل کرده است.

در قسمت میانی نقاشی بخشی از چهره‌ی یک انسان را می‌بینیم که مشابه آن در سایر نقاشی‌های دالی مانند «معمای آرزو» هم وجود دارد. بسیاری براین باورند که این، بخشی از چهره‌ی خود نقاش است. منظره‌ی پلان دوم نقاشی هم شبیه به سرزمین کاتالونیا، محل زندگی دالی، است، نمایی که دالی در بسیاری از نقاشی‌های‌اش از آن استفاده کرده است و عرق خاصی به آن داشته است.

تابلوی تداوم حافظه در سال 1931 با رنگ‌روغن روی بوم کشیده شده و اکنون در موزه‌ی هنرهای مدرن نیویورک نگهداری می‌شود.

2- نقاشی مسخ نرگس (Metamorphosis of Narcissus)

مسخ نرگس یکی از دیگر معروف‌ترین نقاشی‌های سالوادور دالی است. مسخ نرگس به‌عنوان نخستین اثر سالوادور دالی شناخته می‌شود که براساس تئوری انتقادی پارانویای او ترسیم شده است.

تئوری انتقادی پارانویای دالی بر توانایی مغز در برقراری ارتباط بین دو موضوع که از نظر منطقی ارتباطی به هم ندارند استوار شده است. دالی همانند آندره برتون و بسیاری از دیگر سورئالیست‌ها ابژه‌ی نقاشی، و به‌طورکلی دنیای خارج، را حاوی نه یک مفهوم ثابتِ خارج از ذهن مخاطب، که آن را شامل مفاهیمی سوبژکتیو می‌دانست.

او همچنین مانند سایر سورئالیست‌ها که توجه بسیاری به اساطیر و به‌ویژه اساطیر شرقی داشتند، و دارند، در تابلوی مسخ نرگس از داستان یک اسطوره‌ی یونانی استفاده کرده؛ روایتی که در آن نرگس، که به‌علت زیبایی بیش‌ازاندازه عشاق بسیار دارد، مجبور به دیدن چهره‌ی خود در آب می‌شود و از آن‌جا که تاب تحمل زیبایی خود را ندارد، همان‌جا جان می‌دهد و خدایان در محل مرگ او گلی به نام نرگس می‌رویانند.

دانلود پکیج نقاشی
برای اطلاعات بیشتر روی همین تصویر کلیک کنید.

در تابلوی مسخ نرگس شاهد دو عنصر غالب هستیم. یکی پیکره‌ی زردرنگ نرگس در سمت چپ که نشسته در برکه، سر به زانو نهاده و دیگری دستی سیمانی‌مانند که از نظر فرم شباهت بسیاری به پیکره‌ی سمت چپ دارد و جسمی تخم‌مرغ‌مانند را نگاه داشته که از آن نرگسی روییده است. در پلان دوم نقاشی نیز شاهد جمع عشاق نرگس و البته پیکره‌ی کوچکی از خود نرگس، قبل از استحاله، هستیم. تخم‌مرغ به‌طورکلی در نقاشی‌های سالوادور دالی نمادی از زایش است و در این تابلو نشان از رویش مجدد نرگس بعد از مرگ، آن هم از منشأیی سیمانی، دارد.

سالوادور دالی تابلوی مسخ نرگس را در سفرش به اتریش همراه داشت و آن را به‌عنوان یکی از آثار خود که در تطابق با نظریات زیگموند فروید درباب ضمیر ناخودآگاه است، در دیداری که با او داشت به فروید نشان داد. دالی علاقه‌ی خاصی به نظریات فروید داشت و از آن‌ها در بسیاری از نقاشی‌های خود استفاده کرد.

تابلوی مسخ نرگس سالوادور دالی با رنگ‌روغن روی بومی در ابعاد 52.2*78.1 سانتی‌متر کشیده شده و اکنون در گالری تیت مدرن در لندن نگهداری می‌شود.

3- نقاشی تصلیب (Corpus Hypercubus)

تابلوی تصلیب یکی از مشهورترین نقاشی‌های سالوادور دالی و از خلاقانه‌ترین آن‌هاست. دالی در تابلوی تصلیب توانسته به علاقه‌ی همیشگی خود، یعنی پیوند علم و مذهب، و البته ارتباط‌شان با هنر عینیت بخشد و درعین خلق تابلویی کاملاً مدرن و فراواقع، عناصر نقاشی کلاسیک را، با ترسیم متفاوت فرم لباس‌ها و نورپردازی، در اثر بگنجاند. دالی تحصیلات ابتدایی خود در نقاشی را تحت نظر مدرسان هلندی سپری کرد، هنرمندان کشوری که سنتی دیرینه در زمینه‌ی نورپردازی در آثار هنرمندان‌اش وجود دارد.

در این تابلو سالوادور دالی عیسی مسیح را بر صلیبی مشابه یک ابرمکعب چهاربعدی و با فاصله از سطح زمین تصویر کرده است. تصویر مسیح بر صلیبی این‌چنینی، روی‌گرداندن او از مخاطب، حذف آثار جراحات و تاج خار از سر عیسی و نقاشی میخ‌هایی که مسیح را به صلیب کشیده‌اند با فاصله از بدن او، همه در کنار هم تلاشی هستند برای تأکید بر وجه خدای‌گونه‌ی مسیح.

در پایین تصویر دالی مریم مجدلیه را، ایستاده بر سکویی فراتر از سطح زمین، درحالی به‌تصویر درآورده که به عیسی می‌نگرد و سطح زمین هم همانند بسیاری از دیگر آثار دالی به‌صورت سطحی چهارخانه سیاه‌وسفید کشیده شده است.

یکی از نکات جالب این تابلو، که البته تنها از نزدیک یا در تصاویر نقاشی با بزرگ‌نمایی و کیفیت بسیار بالا قابل مشاهده است، این است که پنج تصویر از گالا، همسر دالی که الگوی مریم مجدلیه هم هست، روی زانوی راست عیسی، و پنج تصویر از خود دالی روی زانوی چپ او تصویر شده‌اند.

سالوادور دالی تابلوی تصلیب خود را یک «کوبیسم متافیزیکی متعالی» توصیف کرده. این تابلو با رنگ‌روغن روی بوم با ابعاد 194.3*123.8 سانتی‌متر کشیده شده و اکنون در موزه‌ی متروپولیتن نیویورک نگهداری می‌شود.

4- نقاشی کودک ژئوپولیتیکی درحال تماشای تولد انسان جدید (Geopoliticus Child Watching the Birth of the New Man is)

در این تابلو دالی تولد انسان جدید را از دل شئ‌ای تخم‌مرغ‌مانند به‌تصویر کشیده است. در این نقاشی قاره‌ها با حالتی شبیه به زرده‌ی تخم‌مرغ و البته تاحدی شبیه به پارچه‌ی زرین چین‌خورده نقاشی شده‌اند و این دو عنصر در همان نگاه اول این احساس را به بیننده القا می‌کنند که این تخم‌مرغ همان کره‌ی زمین است. همان‌طور که اشاره کردم تخم‌مرغ در آثار دالی نمادی از زایش و تولد است.

انسان جدید می‌کوشد از آمریکای شمالی سر از تخم درآورد، درحالی‌که با دست خود از قسمتی از تخم‌مرغ که جایگاه اروپا روی کره‌ی زمین است، برای بیرون‌آمدن کمک می‌گیرد و به‌نوعی با این فشار این قسمت از زمین را کاملاً نابود کرده است. سالوادور دالی این نقاشی را در دوره‌ی اقامت خود در آمریکا کشیده و در آن به‌وضوح بر جایگاه کلیدی آمریکای شمالی، محل قرارگیری سر انسان جدید و جایگاه خروج او از تخم‌مرغ، تأکید می‌کند.

شاید بتوان تولد انسان جدید از آمریکا را نشانی از قدرت‌گرفتن آمریکا به‌عنوان پایه‌گذار جهانی جدید، بعد از تضعیف اروپا طی جنگ جهانی دانست. آثار دالی در آمریکا بیشتر از اروپا مورد توجه و تحسین قرار گرفتند و او در مجموع بر این باور بود که آمریکا دارای این ظرفیت است که جهانی نو و بهتر را شکل دهد.

علی‌رغم چنین تفسیر خوشبینانه‌ای که از این تابلو داده شده باید هنگام تماشای این تابلو درنظر داشت که دالی آن را در سال 1943 یعنی در جریان جنگ جهانی دوم، کشیده و آن را با کلمات «چتر نجات»، «حفاظت»، «گنبد»، «جفت»، «کاتولیک»، «تخم‌مرغ»، «اعوجاج زمینی» و «بیضی بیولوژیکی» توصیف کرده و گفته است که جغرافیا طی یک رویش تاریخی پوست‌اندازی می‌کند. با کنارهم‌چیدن این واژه و با توجه به عناصر تابلو می‌توان برداشتی بدبینانه هم از آن داشت.

انسان جدید، در میان خون، نمادی از تلفات بسیار جانی در جنگ جهانی دوم، با نابودکردن اروپا، از آمریکای شمالی وارد دنیایی می‌شود که در آن انسان‌ها دچار فقر و سوءتغذیه هستند و از انسان، جغرافیا و دنیای جدید هراسان‌اند. دنیایی که یک زن ضعیف‌الجثه درحال نشان‌دادن آن به کودکی هراسان و بهت‌زده از مشاهده‌ی انسان جدید است.

هرچند باز هم می‌توان تفسیری خوش‌بینانه‌تر از این نقاشی داد و آن این‌که انسان جدید از آمریکای شمالی متولد می‌شود تا دنیای فلک‌زده‌ی قدیم را متحول کند. این دید خوشبینانه به‌ویژه با مقایسه‌ی این تابلو با تابلوی تمثیل کریسمس آمریکایی که دالی آن را در سال خلق این اثر، یعنی 1943، کشیده قوت بیشتری پیدا می‌کند. در این تابلو به‌وضوح شاهد این هستیم که ترک تخم‌مرغ به‌فرم آمریکای شمالی است، کشوری جوان و نو که قرار است عاری از تمامی کاستی‌های دنیای قدیم، جهانی جدید را شکل دهد.

 پی‌بردن به مقصود اصلی این نقاشی دالی همچون بسیاری از دیگر آثار او به‌سادگی میسر نیست، اما باید به این نکته توجه داشته باشیم که دالی خلاف سورئالیست‌ها نه با سوسیالیست‌ها بود، نه با کمونیست‌ها، نه با آنارشسیت‌ها و نه از پیروان تروتسکی. او سال 1940 و در بحبوحه‌ی جنگ دوم جهانی به آمریکا رفت و باز هم خلاف سورئالیست‌ها مخالفتی با سیاست‌های آمریکا نداشت، هرچند او خود را فردی سیاسی نمی‌دانست. از سویی او از سوی برتون به متهم به طرفداری از هیتلر متهم شد و حتی اگر این اتهام بی‌پایه بوده باشد، بدیهی‌ست که دالی بعد از پایان جنگ‌های داخلی اسپانیا از فرانکو دیکتاتور اسپانیا تبعیت کرد و تمامی این‌ها باعث شدند او از سوی سورئالیست‌ها طرد شود و رسماً در جمع این گروه جایی نداشته باشد.

بدون تردید این رویکردهای سیاسی دالی در تفسیر آثار او جایگاه مهمی دارند، البته از نظر نمی‌باید دور داشت که دالی شخصیتی بسیار پیچیده داشته و نگریستن به، و تفسیر آثار او با دیدی تک‌بعدی نادرست است.

تابلوی کودک ژئوپولیتیکی درحال تماشای تولد انسان جدید در سال 1943 با رنگ‌روغن روی بومی با ابعاد 44.5*52 سانتی‌متر کشیده شده و اکنون در موزه‌ی سالوادور دالی نگهداری و البته در سن‌پترزبورگ و فلوریدا هم به نمایش گذاشته می‌شود.

5- نقاشی زرافه درحال سوختن (The Burning Giraffe)

نقاشی های معروف سالوادور دالی

زرافه درحال سوختن از آن‌دسته تابلوهای دالی است که ارتباط مستقیمی با نظریات زیگموند فروید دارند. نقاشی دارای سه عنصر اصلی است: دو زن با هویتی نامعلوم و یک زرافه درحال سوختن.

دو زن حاضر در تصویر چهره‌ی مشخصی ندارند و می‌توان آن‌ها را دو زن نوعی به‌شمار آورد. کشوهایی که از بدن این زنان بیرون آمده‌اند، اشاره به نظریه‌ی ناخودآگاه فروید دارند. کشوها نمادی از بروز آن‌چه در روان انسان پنهان‌اند، هستند، چیزهایی که بدون واکاوی و روان‌کاوی همواره در همان کشوها پنهان می‌مانند. دالی کشوهای بازشده در بدن زن را «زن دم استخوانی» نامیده و آن را نمادی از ناخودآگاه درونی مرد دانسته است.

دالی پیش‌تر در سال 1936 نقاشی دیگری با نام «کشوی انسان‌مانند» کشیده بود، تابلویی که از نظر مضمون شباهت بسیاری به نقاشی زرافه درحال سوختن، یکی از معروف‌ترین نقاشی‌های سالوادور دالی دارد. در این تابلو نیز شاهد زنی هستیم که کشوهایی از بدن او بیرون آمده، زنی که درست مانند تابلوی قبلی فاقد چهره و هویت خاصی‌ست و کشوهای بیرون‌آمده از بدن او باز هم اشاره به ناخودآگاه انسان و نظریات فروید در این زمینه دارند. او بعدها براساس این نقاشی مجسمه‌ای هم ساخت.

در تابلوی زرافه درحال سوختن می‌توان تا حدی مخالفت با فمنیسم را دید. در این تابلو دو زن متکی به عصاهایی هستند که آن را نمادی از مردانگی می‌دانند و همان‌طور که می‌بینیم زنان با تکیه بر این عصاهاست که بر پا هستند، خلاف نظر فمنیست‌ها که زنان را بی‌نیاز ار اتکا به مردان می‌دانند. دالی از تصویر عصا بارها و بارها در نقاشی‌های خود استفاده کرده و البته معمولاً از این عنصر را درجایگاه نوعی تکیه‌گاه بی‌ثبات درنظر گرفته است.

البته بعضی زرافه‌ی درحال سوختن را نمادی از شروع جنگی ویران‌گر می‌دانند. نقاش خود زرافه را «هیولای آخرالزمانی کیهانی مردانه» توصیف کرده و بعدها آن را پیش‌بینی وقوع جنگ دوم جهانی دانسته است. دالی از تصویر زرافه درحال سوختن در تابلوهای دیگری مثلاً در تابلوی «اختراع هیولا» در سال 1937 و تابلوی «زرافه آوینیون» در سال 1975 هم استفاده کرده است.

تابلوی زرافه درحال سوختن در سال 1937 و در طول جنگ داخلی اسپانیا، با رنگ‌روغن روی بومی با ابعاد 35*27 کشیده شده و این تابلو اکنون در موزه‌ی هنری در بازل نگهداری می‌شود.

6- آدم‌خواری پاییزی (Autumnal Cannibalism)

نقاشی های معروف سالوادور دالی

آدم‌خواری پاییزی یکی دیگر از معروف‌ترین نقاشی‌های سالوادور دالی در سبک سورئالیسم است. دالی این تابلو را در سال 1936 و در زمان آغاز جنگ داخلی اسپانیا کشیده و بسیاری آن را گرنیکای سالوادور دالی می‌دانند.

در این نقاشی دالی وحشت و تخریب بی‌رحمانه‌ی جنگ را به‌شکل زن و مردی که روی یک میز درحال خوردن یکدیگر هستند به تصویر کشیده است. دریاچه‌ی خونین در پلان دوم تصویر، سیب‌ پوست‌کنده‌شده روی میز و تکه‌های گوشت خام روی آن، همه نمادهایی از خشونت و ماهیت وحشی انسان هستند.

گفتنی‌ست دالی علاقه‌ی خاصی به ویلیام تل یا گیوم تل قهرمان سوئیسی داشته و تابلویی از او را به‌تصویر درآورده است. سیبی که روی سر مرد به حالت تعادل ایستاده، بیننده را به یاد این قهرمان و تیراندازی به سیب قرارگرفته روی سر پسرش می‌اندازد و البته سیب پوست‌کنده‌شده‌ی روی میز می‌تواند نمادی ناامیدکننده از شکست این قهرمان باشد.

یکی از دیگر نکات این تابلو کشویی‌ست که از آن جسمی شبیه به تکه‌ای گوشت بیرون آمده. این ترکیب در بسیاری از دیگر آثار دالی هم دیده می‌شود، کشو نمادی از ناخودآگاه انسان و تکه‌ی گوشت نمادی از خوی طبیعی و غیرانسانی اوست که در این ناخودآگاه نهفته است.

سالوادور دالی نقاشی آدم‌خواری پاییزی را در سال 1396 با رنگ‌روغن روی بومی با ابعاد 56.7*56.7 سانتی‌متر کشیده است. این تابلو اکنون در لندن نگهداری می‌شود.

7- نقاشی سه ابوالهول از بیکینی (Three Sphinxes Of Bikini)

سه ابوالهول از بیکینی یکی از دیگر معروف‌ترین نقاشی‌های سالوادور دالی است که باز هم با سیاست پیوند خورده. این نقاشی با الهام از آزمایش اتمی آمریکا پس از پایان جنگ جهانی دوم در بیکینی در میکرونزی کشیده شده است. طی این آزمایش اتمی جمعیت حدود دویست نفری این منطقه به مکانی دیگر منتقل شدند، و آن‌چه در این بین بیش از هر چیز آسیب دید، سایر موجودات زنده بودند. اگرچه بعد از حدود ده سال مشخص شد که آثار این آزمایش هسته‌ای هنور در منطقه وجود دارد و آمریکا محکوم به پرداخت غرامت به میکرونزی‌ها شد.

در این تابلو شاهد سه عنصر اصلی هستیم که اگرچه هر سه شبیه به هم هستند، هر یک سوژه‌ای متفاوت را نمایندگی می‌کند. عنصر حاضر در پلان اول سر یک انسان با موهایی خاکستری، عنصر حاضر در پلان دوم یک درخت و عنصر حاضر در پلان سوم یک انفجار اتمی را نشان می‌دهند. همان‌طور که اشاره کردیم طبیعت بیش از انسان‌ها در آزمایش هسته‌ای آمریکا آسیب دید و سالوادور دالی به همین علت درخت را نزدیک‌تر به انفجار هسته‌ای تصویر کرده و آسیب در تنه‌ی درخت را نیز نشان داده است.

تابلوی سه ابوالهول از بیکینی در سال 1947 با رنگ‌روغن روی بوم با ابعاد 40.6*54.4 سانتی‌متر کشیده شده و در موزه‌ی هنرهای معاصر موروهاشی در فوکوشیمای ژاپن نگهداری می‌شود.

8- نقاشی فیل‌ها (The Elephants)

معروف‌ترین نقاشی‌های سالوادور دالی

فیل‌ها عموماً نمادی از قدرت، سنگینی و حجم هستند، اما این حیوانات در بیشتر تابلوهای دالی با پاهایی بلند و باریک به‌تصویر درآمده‌اند و به‌نوبه‌ی خود نمونه‌ای بارز از تلاش نقاشان معاصر، از جمله دالی، برای دوری از واقع‌نمایی و برهم‌زدن تصور رایج از واقعیت هستند. نحوه‌ی ترسیم پاهای فیل‌ها در این نقاشی در تقابل با وزنی‌ست که معمولاً با دیدن تصویری از یک فیل در ذهن بیننده متبادر می‌شود و دالی توانسته با این خلاقیت به‌خوبی تصورات همیشگی مخاطب را برهم زند.

یکی از نکات جالب‌توجه در این نقاشی سالوادور دالی، حمل دو ابلیسک با چشم جهان‌بین توسط دو فیل موجود در نقاشی و معبدی‌ست که در مرکز نقاشی دیده می‌شود. این نمادها و سایر نمادهای فراماسونری در سایر تابلوهای سالوادور دالی هم دیده می‌شوند.

تابلوی فیل‌ها در سال 1948 با رنگ‌روغن روی بوم کشیده شده و اکنون در یک مجموعه‌ی خصوصی نگهداری می‌شود.

9- بازار برده‌ها با نیم‌تنه‌ی ناپدیدشده‌ی ولتر (Slave Market with the Disappearing Bust of Voltaire)

سالوادور دالی در تابلوی بازار برده‌ها با نیم‌تنه‌ی ناپدیدشده‌ی ولتر از خطای دید، یکی از تکنیک‌های مورد علاقه‌اش در نقاشی که توسط جوزپه آرچیمبولدو در قرن شانزدهم بسیار استفاده شده، استفاده کرده است. در پلان اول این نقاشی زنی را می‌بینیم که پشت به مخاطب، تکیه‌داده به میزی با رومیزی قرمز، به نیم‌تنه‌ی ولتر که در میانه‌ی نقاشی با تکنیک خطای دید پنهان شده، خیره شده است. دو فرد ایستاده در مرکز نقاشی با کلاه‌های سیاه و یقه‌های سفید همراه با فضای اطراف خود تصویری از ولتر را تشکیل داده‌اند و این شاید مهم‌ترین نکته‌ی این تابلو باشد.

ولتر یکی از مخالفان سرسخت برده‌داری بود و نهادن آن به‌صورت پنهانی در میانه‌ی تابلو به‌ظاهر تأییدی بر عقاید او در این باب است. البته این امکان وجود دارد که نقاش با دیدی بازتر خود ولتر را در با خطای دید در بازار برده‌فروش‌ها مخفی کرده باشد، تا به برده‌بودن او، و البته تمامی انسان‌ها، به‌صورت غیرمستقیم اشاره کرده باشد.

بازار برده‌ها با نیم‌تنه‌ی ناپدیدشده‌ی ولتر یکی از معروف‌ترین نقاشی‌های سالوادور دالی در سال 1940 با رنگ‌روغن روی بومی با ابعاد 47*66 سانتی‌متر کشیده شده و اکنون در موزه‌ی سالوادور دالی نگهداری می‌شود.

10- نقاشی چهره‌ی جنگ (The Face of War)

معروف‌ترین نقاشی‌های سالوادور دالی

در چهره‌ی جنگ سالوادور دالی ترس بی‌پایان از جنگ به بهترین وجه ممکن به‌تصویر درآمده است. سر بی‌تن هراسان از جنگ، معلق در برهوتی بی‌پایان، درگیر با مارهای گزنده با تمام وجود فریاد وحشت سر داده و این وحشت به‌شکلی بی‌پایان در چهره‌های تودرتوی نهفته در چشم‌ها و دهان سوژه ادامه پیدا می‌کند.

سالوادور این تابلو را پس از پایان جنگ داخلی اسپانیا و پیش از شروع جنگ جهانی دوم، در سال 1940، با رنگ‌روغن روی بومی با ابعاد 64*79 سانتی‌متر کشیده است و تابلو اکنون در موزه‌ی بویمانس فان بنینگن در رتردام هلند نگهداری می‌شود.

11- خواب (Sleep)

تابلوی خواب که یکی دیگر از معروف‌ترین نقاشی‌های سالوادور دالی در فضایی یک‌سر رویاگونه به‌تصویر درآمده است. استفاده از رنگ‌های آبی و خاکستری با حالتی مه‌مانند مجموع اثر را به صحنه‌ای از یک رویا تبدیل کرده‌اند و احتمالاً نامگذاری تابلو هم برای تأکید بر همین جنبه از نقاشی بوده است.

سالوادور دالی در این نقاشی پرتره‌ای نیمه و بدون بدن را کشیده که در خواب است و توسط عصاهایی در فضا به‌صورت معلق نگه داشته شده است. همان‌طور که اشاره کردم عصا در تابلوهای دالی نمادی از تکیه‌گاهی نااستوار است و دالی با استفاده از این نماد، چه درمورد پرتره‌ی مرکزی و چه در مورد سگ قرارگرفته در سمت چپ تابلو، قصد دارد به ناپایداری سوژه‌ها در رویا، خلاف آن‌چه در بیداری شاهد آن هستیم، تأکید کند.

12- نقاشی سبد نان (The Basket of Bread)

معروف‌ترین نقاشی‌های سالوادور دالی

اگرچه سالوادور دالی بیشتر به‌واسطه‌ی آثار سورئالیستی خود به‌شهرت رسیده، نقاشی‌های او تنها در این سبک نیستند. او پیش از رسیدن به بلوغ در سورئالیسم، آثاری در سبک‌های رئالیسم، اکسپرسیونیسم و کوبیسم خلق کرده که هر یک در نوع خود حائز اهمیت و زیبا هستند. او همچنین در بعضی از آثار خود تلاش کرد با تلفیق سبک‌های مختلف نقاشی، مانند اکسپرسیونیسم و کوبیسم و حتی رئالیسم و سورئالیسم آثاری بدیع و خلاقانه ایجاد کند.

دالی چند تابلو با مضمون سبد نان کشیده است و سبد نان مربوط به سال 1926 مربوط به پایان دوران تحصیلات رسمی او توسط اساتید هلندی است؛ دالی هنگام خلق این اثر بیست و دو ساله بوده است و کشیدن آن چهار سال طول کشیده است.

در تابلوی سبد نان مربوط به سال 1929 شاهد سبدی با چهار تکه نان هستیم که یکی گاززده‌شده همراه با مقداری کره است. سبد روی پارچه‌ای قرار گرفته که به‌شیوه‌ای واقع‌گرایانه و با جزئیات به‌تصویر درآمده است. نان در آثار دالی مفهوم خاصی برای خود او داشته است. البته باید توجه داشت که دالی از همان زمان در ترسیم طبیعت بی‌جان به‌شیوه‌ای رئالیستی باز هم به‌دنبال فراترفتن از حد تصورات عادی و به‌میان‌کشیدن پای قدرت ذهن در تفسیر نقاشی‌هاست.

دالی خود بعد از نقاشی دیگری از سبد نان در سال 1945 درباره‌ی نان در نقاشی‌های‌اش می‌گوید:

نان همیشه یکی از قدیمی‌ترین سوژه‌های فتیشیسم و عقده‌ی روحی در کارهای من بوده است، اولین و مهم‌ترین سوژه‌ای که من بیش از هر چیز به آن وفادار باقی مانده‌ام. من 19 سال قبل نقاشی‌ای با همین موضوع کشیدم. با یک مقایسه‌ی بسیار دقیق بین این دو نقاشی، همه می‌توانند تمامی تاریخ نقاشی را همین‌جا مطالعه کنند، از [نقاشی‌های] خطی سحرآمیز، تا [نقاشی‌های] بدوی، [نقاشی‌های] برجسته‌بینی و [نقاشی‌های] مافوق زیبایی‌شناسی.

دالی تابلوی سبد نان سال 1945 خود را سورئالیستی‌تری اثر خود تا آن زمان می‌داند.

تابلوی سبد نان 1926 با رنگ‌روغن روی تابلویی با ابعاد 31.75*31*75 و تابلوی سبد نان 1945 با رنگ‌روغن روی بومی با ابعاد 13*17 سانتی‌متر کشیده‌ شده‌اند و هر دو در موزه‌ی سالوادور دالی نگهداری می‌شوند.

13- خیال صورت و ظرف میوه روی یک ساحل (Apparition of Face and Fruit Dish on a Beach)

سالوادور دالی در نقاشی خیال صورت و ظرف میوه روی یک ساحل باز هم از تکنیک مورد علاقه‌ی خود یعنی خطای دید استفاده کرده است. او در این تابلو سعی کرده چهره‌ی همسر خود گالا را با استفاده از اشیای مختلف بر زمینه‌ی یک ساحل تصویر کند.

چهره‌ی زن تشکیل شده از یک کوزه به‌عنوان چانه، یک جام به‌عنوان پیشانی و بینی، چند گلابی به‌عنوان موها، یک کوزه‌ی واژگون به‌عنوان چشم راست و سر کودکی خفته به‌عنوان چشم چپ است که تنها با دقت به تصویر بزرگ‌شده‌ی اثر قابل مشاهده هستند.

در این نقاشی شاهد عناصر دیگری مانند پارچه‌ی رها شده در فضا، که در بسیاری از تابلوهای دالی دیده می‌شود، زنی نشسته پشت به مخاطب و روبروی شعله‌های آتش، زنی دیگر تکیه‌داده به دیواری آجری، چند انسان از جمله چهره‌ی دیگری که خود با تکنیک خطای دید خلق شده، یک پل و در پلان آخر نقاشی یک روستا، کوه‌ها و ابرها هم هستیم.

این اثر در سال 1938 با رنگ‌روغن روی بومی با ابعاد 114.8*143.8 سانتی‌متر کشیده شده و اکنون در موزه‌ای هنری در هارتفورد در آمریکا نگهداری می‌شود.

14- گالاتئای کروی (Galatea of the Spheres)

معروف‌ترین نقاشی‌های سالوادور دالی

گالا همسر دالی یکی از مدل‌های محبوب او بود و چهره‌ی او را می‌توان در شمار زیادی از آثار این نقاش دید. در تابلوی گالاتئای کروی هم شاهد چهره‌ی گالا هستیم که با کنارهم‌آمدن چندین کره شکل گرفته است. یکی از نکات جالب درباره‌ی این تابلو نامی‌ست که دالی برای آن انتخاب کرده است. گالاتئا نام پری دریایی اسطوره‌ای‌ست که از نظر تلفظ به نام گالا شبیه است؛ اسطوره‌ای که فضیلت و پاکدامنی شناخته شده است. پیش‌تر در تابلوی مسخ نرگس درباره‌ی علاقه‌ی سالوادور دالی و به‌طورکلی سورئالیست‌ها به اساطیر توضیح داده‌ام.

دالی علاقه‌ی بسیاری به یافته‌های علمی درباره‌ی ذرات اتمی داشته و استفاده از کره‌ها برای خلق پرتره‌ی گالا احتمالاً از همین علاقه نشأت گرفته است. براساس نظریات اتمی اجسام از ذراتی به نام اتم تشکیل شده‌اند که در حال حرکت هستند و او نیز بر همین اساس پرتره‌ی گالا را با مجموعه‌ای از اتم‌ها به‌تصویر کشیده است.

همان‌طور که اشاره کردم گالاتئا به فضیلت و پاکدامنی شهره بوده و تصویر با توجه به نظریات علمی درباره‌ی اتم می‌تواند تلاشی از سوی دالی برای پیوند علم و مذهب بوده باشد؛ چیزی که در سایر آثار دالی، مثل تصلیب هم شاهد آن هستیم.

این تابلو که یکی از معروف‌ترین نقاشی‌های سالوادور دالی است در سال 1952 با رنگ‌روغن روی بوم کشیده شده و اکنون در موزه‌ی سالوادور دالی نگهداری می‌شود.

سخن پایانی

در این نوشته نگاهی داشتم به معروف‌ترین نقاشی‌های سالوادور دالی با این توضیح که دالی یکی از هنرمندان نسبتاً پرکار بوده و درطول 84 سال زندگی خود آثار متعددی را خلق کرده است و در این نوشتار تنها به شمار اندکی از آثار ارزشمند این هنرمند خلاق پرداختم.

دانلود پکیج نقاشی
برای اطلاعات بیشتر روی همین تصویر کلیک کنید.