ورود و ثبت نام
0
سبد خرید خالی است.
0
سبد خرید خالی است.
ورود و ثبت نام

نگاهی به فیلم مهر هفتم ؛ هراس از مرگ از دریچه‌ی دوربین

فیلم مهر هفتم

مطالعه‌ی این نوشتار تقریباً

13 دقیقه

طول می‌کشد. لطفاً تا انتها مطالعه کنید.

مهر هفتم نام فیلمی است که در سال 1957 میلادی توسط کارگردان شهیر سوئدی، اینگمار برگمن، به زبان سوئدی ساخته شد. برگمن علاوه بر کارگردانی، نویسندگی این اثر را نیز خود عهده‌دار بوده است. اگر به کارنامه‌ی آثار برگمن نگاهی بیندازیم، می‌بینیم که فیلم مهر هفتم تقریباً در زمره‌ی فیلم‌های نخست او به شمار می‌آید. گرچه همواره این اصل صادق نیست که آثار یک نویسنده یا هنرمند در هر حیطه، به مرور زمان و با کسب تجارب بیشتر، به سمت پیشرفت بگراید، با این حال اگر این امر را در مورد برگمن صادق بدانیم، که تا حد بسیاری نیز چنین است، جای بسی تحسین است که وی توانسته چنین اثری را در میان آثار آغازین خود داشته باشد. این جایزه تحسین بسیاری از منتقدان را برانگیخته و در همان سال تولید توانست جایزه‌ی ویژه‌ی هیئت داوران را در جشنواره‌ی فیلم کن، به خود اختصاص دهد.

فیلم مهر هفتم
اینگمار برگمن در جوانی

شمایی کلی از فیلم مهر هفتم

اگرچه این فیلم دارای خط داستانی است و ای‌بسا افراد زیادی نقطه‌ی قوت آن را در داستان روایت‌شده در فیلم می‌دانند، با این حال فیلم مهر هفتم توانسته به‌گونه‌ای از عناصر بصری و نواهای موسیقیِ به‌جا و مناسب استفاده کند، که گاه بیننده آن‌چنان مسحور این عناصر می‌شود، که از ارتباط برخی از سکانس‌های فیلم با داستان‌ اصلی بازمی‌ماند. این در حالی‌ست که به‌طور کلی ضرب‌آهنگ فیلم مهرهفتم آهسته است و البته با روایت سلحشوری‌های یک شوالیه‌ی قرون وسطایی نیز هماهنگ.

کسی که برای زنده ماندن مرگ را به بازی می‌گیرد!

کلیت و البته ظاهر داستان مهر هفتم سفر شوالیه‌ای را روایت می‌کند که پس از نبرد در جنگ‌های صلیبی، قصد عزیمت به سرزمین خود را دارد. اما در میانه‌ی راه و در ابتدای روایت داستان با مرگ مواجه می‌شود. مرگ که آمده تا هستی او را نیست کند. در مهر هفتم مرگ در هیبت مردی ظاهر می‌شود، که ردایی سیاه تمامی بدن او را پوشانده و تنها صورت او با سفیدی اغراق‌شده‌ای قابل مشاهده است. شوالیه، که دست‌کم فعلاً نمی‌خواهد بمیرد، به مرگ پیشنهاد مصافی با او در بازی شطرنج می‌دهد و می‌گوید هر آن مرگ شکستش داد، او آماده‌ی مردن خواهد شد، لیکن تا پیش از شکست شوالیه، مرگ جان او را نخواهد گرفت. اما در ادامه‌ی فیلم خواهیم دید که مرگ، مکار از آب درمیاد و نشان می‌دهد راه گریزی از او نیست، چرا که خود را به ظاهر یک کشیش درآورده و باعث می‌شود تا شوالیه نقشه‌ی خود را برای حمله به مرگ در بازی شطرنج به او لو بدهد. بلی. نمی‌توان مرگ را به بازی گرفت. مرگ تنها راضی به بازی می‌شود تا به شوالیه ثابت کند که شک یعنی هلاکت.

 آن‌چه که در مورد بازی شطرنج بین شوالیه و مرگ جای اشاره دارد این است که این بازی تا آخرین سکانس‌های فیلم ادامه پیدا می‌کند، نتیجه‌ی بازی بلافاصله به بیننده نشان داده نمی‌شود و بازی شوالیه و مرگ هم‌زمان با مسیر داستان فیلم ادامه پیدا می‌کند.

فیلم مهر هفتم از اینگمار برگمان
صحنه‌ی شطرنج شوالیه و مرگ در فیلم مهر هفتم

نمادهای مذهبی، طاعون و مرگ

شوالیه در مسیر حرکت خود، به روستایی می‌رسد که در آن طاعون رواج یافته و به‌همین سبب، تمامی مردم روستا، از مردم عادی گرفته تا هنرمندان، دزدان و البته مقامات مذهبی، تلاش می‌کنند تا به‌نحوی با این مصیبت مقابله نمایند. این مصیبت، یعنی همان طاعون، همان مرگ است که به طرق مختلف مورد واکنش دیگران قرار می‌گیرد، اما نکته این‌جاست که کسی آن را به بازی نمی‌گیرد. شوالیه در همان روستا با یک خانواده، متشکل از یک زن و شوهرِ ظاهراً متدین و عاشق، با یک نوزاد، که پیشه‌ی آن‌ها دوره‌گردی برای اجرای تئاتر است، آشنا می‌شود. به‌تدریج نه تنها این خانواده، بلکه چند فرد دیگر نیز با شوالیه، برای رسیدن به مقصد خود، همراه می‌شوند. اما مرگ دست از شوالیه و همراهان او برنمی‌دارد! در این بین شوالیه که قصد فراری دادن خانواده‌ی هنرپیشه را دارد، با ترفندی زیرکانه، و با به هم زدن صفحه‌ی شطرنج، حواس مرگ را پرت می‌کند، و بدین ترتیب آن خانواده از مرگ می‌گریزند. این در حالی است که خود شوالیه به همراه سایر ملازمان ناچار، خواسته یا ناخواسته، تسلیم مرگ می‌شوند. صحنه‌ی پایانی فیلم زن و شوهر و فرزند آن‌ها را نشان می‌دهد که گریخته از مرگ به زندگی خود ادامه می‌دهند و روشنایی به سوی آینده می‌روند.

نقش طاعون در فیلم مهر هفتم چیست؟

از جمله دیگر صحنه‌های قابل توجه مهر هفتم سکانسی است که در آن مردم طاعون‌زده با حمل صلیب و شلاق زدن یکدیگر وارد صحنه‌ای می‌شوند که در آن بازیگران در حال اجرای یک نمایش طنز هستند. حضور مرگ به هنگام اجرای نمایشی طنز ممکن است علامتی دال بر مضحک بودن سرتاسر زندگی و حضور یکباره‌ی مرگ باشد. باری در این نمایش افراد طاعون‌زده در حالی‌که هر یک دیگری را شلاق می‌زند و برخی صلیب بر دوش می‌کشند، به سخن پیشوایان دینی گوش فرا می‌دهند، که علت ابتلای مردم به طاعون را ارتکاب به گناه اعلام می‌کنند.

در حقیقت ابتلای مردم به طاعون دست‌مایه‌ی خوبی برای پیشوایان دینی می‌شود تا بر قدرت خود بیفزایند، این قسمت از فیلم خالی از کنایه‌های سیاسی نیست. صحنه‌ای که پس از سخنرانی پیشوای دینی به تصویر کشیده می‌شود و در آن مردم طاعون‌زده مفلوک و بی‌پناه، افتان و خیزان به سمت مقصدی نامعلوم می‌روند، هم از نظر بصری و هم از بعد روایی، حقیقتاً بسیار تأثیر برانگیز است. این ماییم اسیر، بیچاره، مریض و بی‌هدف که به دنیا آمده‌ایم تا شکنجه‌گر دیگری باشیم و در بهترین حالت صلیب خود را به دوش بکشیم.

فیلم مهر هفتم
طاعون‌زدگان و مبلغان مذهبی در حین دور کردن شیطان از آنان

فیلم مهر هفتم چه می‌گوید؟

آن‌چه ذکر آن آمد، پیرنگ کلی داستان فیلم مهر هفتم است. این فیلم آکنده از ظرایفی است که توجه به آن‌هاست که کمک می‌کند سخن نویسنده را دریابیم. هم عناصر بصری و شنوایی، و هم دیالوگ‌ها، خصوصاً دیالوگ‌های بین شوالیه و مرگ، نشانه‌هایی هستند که بیننده را در دریافت هرچه بهتر محتوای فیلم یاری می‌رسانند، البته در صورتی‌که بخواهیم آن‌چه در ذهن نویسنده‌ی مهر هفتم بوده را، حتی تا میزان توانایی، کنکاش کنیم. شاید صحیح نباشد که بگوییم هر فیلم دارای معنایی است که می‌توان با غور در آن به منظور خالقش پی برد، اما چنان‌چه فیلم دارای مفهومی ذاتی باشد، این دقت در این عناصر فیلم در کلیت آن است، که با آویختن به آن‌ها می‌توانیم دست‌کم اندکی به مفاهیم مدنظر خالق نزدیک‌تر شد.

مرگ، شک، مکر، هلاکت

یکی از مهم‌ترین عناصر شنوایی فیلم که به آن‌ اشاره شد، درست در همان آغاز فیلم جلوه می‌کند. مهر هفتم با یک موسیقی قرون وسطایی، با صدایی بلندتر از حد معمول آغاز می‌شود و هم‌زمان با موسیقی، ابرهای سیاهی تمام صحنه را در بر می‌گیرند. صدای بلند موسیقی قرون وسطایی با آسمان تمام ابری از همان ثانیه‌های نخست هراس را به دل مخاطب روانه می‌کنند. این نشانه‌ها همه خبر از اتفاقی مهم دارند.

در ادامه شوالیه پس از مقداری مکث، قصد می‌کند تا به دعا بنشیند و دستان خود را نیز در حالت دعا قرار می‌دهد، لیکن چند ثانیه بیشتر نمی‌گذرد که او از انجام این کار منصرف می‌شود. این چند ثانیه گویای آغاز لغزش در ایمان به خدا در وجود شوالیه‌ای است که بر سر ایمان جنگیده  و اکنون شک را از جنگ‌ به تحفه آورده است. او از دعا دست می‌کشد، چرا که در وجود خدا شک کرده است و این را مطلب در دیالوگ‌های بعدی او با مرگ به وضوح عیان می‌گردد.

عبور از چنین صحنه‌ای برای فردی که فیلم اسباب وقت‌گذرانی او ست، شاید به هیچ روی نشانی از یک فاجعه نباشد، اما زمانی که خود را به جای شوالیه‌ای می‌گذاریم که دست به دعا برداشته و قصد دارد به درگاه خدایی، که شاید برای او به جنگ رفته است، دعا کند، لیک ناگهان در وجود او شک می‌کند، به عمق هلاکت، به معنی واقعی کلمه، پی خواهیم برد. اگر خدا نباشد، چه چیز دیگری به زندگی او معنا خواهد بخشید و چه معیاری باید و نبایدها را برای او تعریف خواهد کرد و البته کی ست که او را از مرگ برهاند؟ در سکانس اعتراف شوالیه به مرگ که در هیبت کشیشی درآمده، در دیالوگ‌ها به روشنی می‌گوید که به دنبال اطمینان از وجود خداست و از این‌که خدا خود را در توهمات پنهان کرده، شکایت دارد. او می‌گوید خدا را در تاریکی صدا کردم اما پاسخی نشنیدم و مرگ در جواب این سخن می‌گوید: «شاید کسی آن‌جا نبوده» و شوالیه از این سخن مضحک بودن و بی‌معنا بودن زندگی را نتیجه می‌گیرد.

فیلم مهر هفتم اثر اینگمار برگمن
هنگامی که مرگ شوالیه را فریب می‌دهد

سخنانی که در این دیالوگ بین مرگ و شوالیه رد و بدل می‌شوند، برای دریافت مفهوم دقیق داستان مهم هستند، اما متأسفانه به جز ترجمه‌های فارسی، آن هم هر یک به گونه‌ای، و ترجمه‌های انگلیسی، آن هم باز هریک به گونه‌ای! چیزی در دست نداشتم تا با دقت به این گفت‌وگو بپردازم. اما آن‌چه قطعی است این است که شوالیه به دنبال اطمینان از وجود داشتن خداست و تا پیش از کسب اطمینان از این نکته، زندگی را امری مضحک و پوچ می‌خواند. باری، سخن کوتاه کنیم: شک در وجود خدا آنی و پوچ بودن زندگی آنی بعد. این شک و این نتیجه در دوران ما ناآشنا نیست.

برگمن در فیلم مهر هفتم حضور دارد!

باری مابقی فیلم مهر هفتم داستانی است که پیش‌تر اهم آن را مورد بررسی قرار داد‌ه‌ایم. ظاهراً برگمن در مقام یک نویسنده و کارگردان و اصولاً یک هنرمند در عرصه‌ی نمایش، علاقه‌ی خاصی به خانواده‌ای که در این فیلم حضور دارند، دارد. او خود را کاملاً در شخصیت مرد خانواده بازتاب داده است. او مرد این خانواده را دارای نوعی چشم حقیقت‌بین می‌داند که مریم مقدس را به همراه عیسی مسیح در خردسالی می‌بیند. در انتهای فیلم نیز او، شوالیه و دیگر افراد همراه او را می‌بیند که به همراه مرگ به ناکجا می‌روند. در نهایت نیز شوالیه با پرت کردن حواس مرگ و بر هم زدن صفحه‌ی شطرنج، کاری می‌کند که این خانواده از مرگ رهایی یابند. نمی‌توان علایق شخصی برگمن را در چنین نشانه‌هایی نادیده گرفت. برگمن می‌خواهد از مرگ برهد و بدین ترتیب خود را می‌رهاند!

مهم‌ترین شخصیتی که در فیلم مهر هفتم حضور داشت، همان شوالیه بود. شوالیه به صورت مختصر، انسانی است که به وجود خدا شک کرده و در همین اثنا مرگ نیز به سراغش آمده است. او برای وقت خریدن جهت رسیدن به پاسخ پرسش خود و یافتن خدا، مرگ را به بازی می‌گیرد. او دست آخر نه می‌تواند خدا را پیدا کند و نه مرگ را شکست دهد. در حقیقت شوالیه نماد بارز انسان در دورانی است که در آن خدا مرده.

تنها کاری که از عهده‌ی شوالیه برمی‌آید نجات جان خانواده‌ی هنرمند، به عبارتی هنر، به عبارتی خود برگمن از نابودی است. خدا نیست و مرگ قطعیت دارد، پس چگونه این زندگی را تاب آورد؟ برگمن می‌گوید با هنر!

البته در جای دیگر هنرمندی که با زنی خائن فرار می‌کند، عاقبت طعمه‌ی مرگ می‌شود. به نظر این نکته حرفی جز این ندارد، که هنر پست، محکوم به نابودی است.

فیلم مهر هفتم
هنر منحط محکوم به فناست | نقد فیلم مهر هفتم

هراس از مرگ، سایه‌ای است که روی فیلم مهر هفتم گسترده شده است.

نکته‌ای که ناگفته ماند این است که در سرتاسر فیلم مهر هفتم هراس از مرگ، به‌گونه‌ای بارز، مشاهده می‌شود. چه آن زمان که شوالیه با به بازی فراخواندن مرگ برای یافتن خدایی که او را نجات دهد و چه آن زمان که ملتمسانه از خدا می‌خواهد که وجود داشته باشد و بر او رحم آورد. در یک صحنه، هنگامی که شوالیه به همراه ملازم خود در حال عبور از مسیری هستند، فردی را تکیه داده به سنگی می‌بینند. ملازم شوالیه به سمت آن فرد رفته و با تکان دادن او متوجه می‌شود که او سال‌ها پیش مرده است، اما زمانی که شوالیه از ملازم خود می‌پرسد که او چه گفته، ملازم پاسخ می‌دهد که او صدایی بلندتر از هر صدایی داشته است، لیکن شوالیه از حقیقت گذر کرده و آن را نادیده می‌گیرد. اگر آن فرد صدایی بلندتر از هر صدایی داشت، مسلماً شوالیه نیز آن را می‌شنید! شوالیه دانسته مرگ را نادیده می‌گیرد.

گسترش طاعون و مرگ تعداد زیادی از مردم نیز نشان بارز دیگری از هراس از مرگ است. طاعون، بیماری‌ای که درمان ندارد و هم‌پایه‌ی مرگ، آن هم مرگی دردناک است. حضور مرگ پای درختی که یکی از بازیگران دوره‌گرد بالای آن پنهان شده، و بریدن آن درخت توسط مرگ، نشانی دیگر از حضور غیرقابل پیش‌بینی و ناگزیر مرگ است. باری شمار نشانه‌های هراس از مرگ در این فیلم کم نیستند و از آن‌جا که برگمن خود نویسنده‌ی این فیلمنامه است، می‌توان حدس زد گه او در زمان نوشتن فیلمنامه به‌شدت درگیر هراس از مرگ و یافتن راهی برای کنار آمدن با آن بوده است. کمااین‌که همان‌گونه که پیش‌تر گفتیم، افرادی که از مرگ می‌گریزند، زن و شوهر بازیگر به همراه فرزندشان هستند و این به احتمال بسیار زیاد آرزوی قلبی برگمن را در خود نهان دارد.

در انتها مرد بازیگر که گفته شد دارای چشم بصیرت است، شش نفری که در منزل شوالیه با مرگ مواجه شدند را می‌بیند که باز هم به‌گونه‌ای هراس‌آور، و نه خوشایند و دلپذیر، پشت سر مرگ در حرکت هستند و مرگ آن‌ها وادار می‌کند تا دست در دست هم با رقص پیش روند.

فیلم مهر هفتم
مرگ مردگان را به رقص درمی‌آورد | نقد فیلم مهر هفتم

برگمن در این فیلم هراس خود را از مرگ به تصویر کشیده است و کشاکش‌های درونی‌اش را گاه بی‌ارتباط و حتی ضد و نقیض نشان داده است. به همین سبب است که گفته می‌شود این فیلم فاقد بعد روایی قوی‌ای است. باید دقت داشت کلیت موضوع، یعنی هراس از مرگ است که باید به هنگام مشاهده‌ی فیلم، در پس ذهن بیننده حاضر باشد. او به هر دری می‌زند تا موفق شود که بر هراس از مرگ فائق آید. لذت‌جویی را می‌آزماید، خود را به خیالی زدن و غرق کار شدن را امتحان می‌کند و کنار آمدن با مرگ به واسطه‌ی مذهب را از نظر می‌گذراند. لیک هیچ‌یک از این راه‌کارها مؤثر واقع نمی‌گردند و در نهایت در حالی که مرگ او را به رقص مجبور می‌کند به ناکجا می‌رود.

سکانس پایانی فیلم مهر هفتم

در آخرین سکانس فیلم، شوالیه به همراه ملازمانش به منزل خود می‌رسد و در آن‌جا همسرش را بازمی‌یابد. زمانی که این افراد، دور یک میز نشسته‌اند و همسر شوالیه در حال خواندن قسمتی از انجیل است، که به داستان مهر هفتم در انجیل اشاره می‌کند، مرگ وارد منزل آن‌ها می‌شود. البته باید دقت کنیم که مسلماً اشاره به داستان مهر هفتم در این قسمت اهمیت بسیار دارد که متأسفانه به‌سبب فقدان آگاهی نسبت به آن قادر به ایجاد ارتباط بین این داستان انجیل و روایت فیلم نیستیم. در این هنگام هر کدام از شش فردی که در در مقابل مرگ ایستاده‌اند، واکنشی متفاوت از خود نشان می‌دهند. آهنگر که گویی در طول زندگی خود هیچ به مرگ فکر نکرده و قرابتی آن‌چنانی، نه ترس و نه عشق، با آن ندارد، تنها به پیشه‌ی خود و همسرش اشاره می‌کند و تازه تنها همسرش را موظف به ادای احترام به مرگ می‌کند! گویی مرگ مردی است از طبقه‌ی اعیان و اشراف که به صورت اتفاقی با او مواجه شده است.

فیلم مهر هفتم
شوالیه تا آخرین لحظات عمرش در امید وجود خدا می‌ماند

همسر شوالیه اما گویی دارای نوعی آرامش درونی است. او مرگ را شناخته و با آن کنار آمده است. کمااینکه چند صحنه پیش، به همسر خود می‌گوید همه‌ی افرادی که آن‌جا بوده‌اند از ترس طاعون گریخته‌اند، اما او ابایی از مرگ ندارد، نگریخته و در منزل خود در انتظار همسرش مانده است. او حقیقتاً با مرگ کنار آمده و در برخوردش با مرگ خونسردی و وقار موج می‌زند. شاید دلیل این امر ایمان او به انجیل و خداست، چرا که هم او ست که در جمع، مهر هفتم انجیل را می‌خواند. دختری که در میانه‌ی فیلم توسط ملازم شوالیه از تجاوز و غارت نجات داده شد، در مواجهه با مرگ زانو می‌زند. چشمان او هیبت مرگ را به‌خوبی به تصویر می‌کشند. در نگاه او نه هراسی از مرگ هست و نه میلی به فرار. او در حالی‌که غرق ابهت مرگ شده، در برابر او زانو می‌زند. اما در این میان واکنش شوالیه و ملازمی که در ابتدا با او بود از همه مهم‌تر است. شوالیه که می‌بیند دیگر گریزی از مرگ نیست، متضرعانه از خدا می‌خواهد که وجود داشته باشد و بر او رحم آورد. اویی که تا پیش از قطعی شدن مرگ خود، از نبود قطعیت وجود خدا سخن می‌گفت، اینک با تمام وجود التماس می‌کند که خدایی وجود داشته باشد و بر او رحم آورد. اما خدایی نیست و تنها حقیقت قطعی مرگ است. در این میانه ملازم شوالیه که جز لذت‌جویی چیزی در زندگی نشناخته و مرگ را اصلاً به حساب نمی‌آورد، شوالیه را به لذت بردن در آخرین لحظات عمر خود فرا می‌خواند!

درباره‌ی نویسنــده
عضو شدن
Notify of
guest
15 دیدگاه
Inline Feedbacks
مشاهده‌ی تمامی دیدگاه‌ها